موسولینی در حکومت
در پانزدهم ژوئن 1921 موسولینی بر کرسی نمایندگی پارلمان نشست و خیلی زود دردسرساز شد. او به شدت با حضور فرانچسکو میسیانوی کمونیست که صاحب کرسی پارلمان شده بود، مخالف بود. موسولینی که در این زمان مصونیت
نویسنده: برندا هاوگن
مترجم: رضا علیزاده
مترجم: رضا علیزاده
در پانزدهم ژوئن 1921 موسولینی بر کرسی نمایندگی پارلمان نشست و خیلی زود دردسرساز شد. او به شدت با حضور فرانچسکو میسیانوی کمونیست که صاحب کرسی پارلمان شده بود، مخالف بود. موسولینی که در این زمان مصونیت داشت دیگر نمایندگان فاشیست را تحریک کرد تا میسیانو را از ساختمان پارلمان بیرون بیندازند. آنها دستور موسولینی را اجرا کردند و همکارشان را کشان کشان از راهرو و پلهها بیرون آوردند و در راه به رویش آبدهان انداختند. گرچه گارد سلطنتی موظف به حفاظت از نمایندگان بود، در این مورد کاری انجام نداد.
دیگر نمایندگان کمونیست با خشم خواستار اخراج نمایندگان فاشیست از پارلمان شدند. در رأیگیری بر سر این موضوع کمونیستها و سوسیالیستها با هم متحد شدند، اما دیگر نمایندگان به نفع فاشیستها رأی دادند. اکثریت به عزل میسیانو از مقامش نیز رأی داد، و با این کار نمایندگان کمونیست و سوسیالیست را در حیرت فرو برد.
موسولینی به همین بسنده نکرد. در اولین نطق پارلمانیاش به سوسیالیسم حمله کرد و پیشنهاد داد که ایتالیاییها از برخی آزادیهای فردی دست بردارند و به یک دیکتاتور روی بیاورند. گفت که یک دیکتاتور نظم و رفاه را به ایتالیا برمیگرداند. موسولینی مقدمات را چیده بود و اعتقاد داشت که مردم خیلی زود درخواهند یافت که حق با او بوده است.
در ماه ژوئیه جولیتّی از مقام نخستوزیری استعفا کرد و جای خود را به ایوانو بونومی داد. یکی از اولین اقدامات بونومی در مقام نخستوزیر این بود که از نمایندگان تمام احزاب سیاسی و اتحادیههای کارگری دعوت کند تا با انریکو د نیکولا رئیس پارلمان دیدار کنند. د نیکولا متهم شد که میخواهد کمک کند گروهها به تفاهم برسند.
این دیدار به سختی پا گرفت. حزب مردم کاتولیک و کمونیستها از فرستادن نماینده سر باز زدند. سوسیالیستها حضور یافتند و فاشیستها نیز به اصرار موسولینی شرکت کردند.
نتیجهی این گردهمایی معاهدهی سازش بود. در این معاهده گروهها سوگند خوردند که از اِعمالِ خشونت علیه یکدیگر دست بردارند. موسولینی از جملهی کسانی بود که این معاهده را امضا کردند. او پی برده بود که فاشیستها اگر بخواهند در بین مردم ایتالیا و رهبران جهان صاحب احترام شوند، باید چیزی بیش از مشتی جانی به نظر برسند. به گمان خیلی از فاشیستها موسولینی با امضای معاهده خیانت کرده بود. آنها معاهده را نادیده گرفتند و به اِعمال خشونت برضد سوسیالیستها ادامه دادند.
در مقابل، موسولینی موافقت کرد که از مقام دوچه- به ایتالیایی یعنی رهبر- کناره بگیرد و فراخوانی صادر کرد تا اجلاس حزب فاشیست در هفتم نوامبر سال 1921 برگزار شود. اما همهی اینها نمایش بود؛ او واقعاً قصد نداشت قدرت خود را واگذار کند. خطابهای آماده کرد که در آن سوسیالیستها را به از سرگیری خشونت متهم میکرد. موسولینی به دروغ میگفت سوسیالیستها معاهده را نقض کردهاند، در حالیکه فاشیستها به صلح پایبند بودهاند. فاشیستها از چیزی که موسولینی باید میگفت خوششان آمد و او را در مقام دوچه حفظ کردند. در پایان سال 1921 تعداد اعضای حزب فاشیست در عرض یک سال دفعتاً از بیستهزار به 250هزار افزایش یافت.
در فوریهی سال 1922 لوئیجی فاکتا نخستوزیر شد. او ششمین نخستوزیری بود که در عرض چهار سالِ بعد از پایان جنگ جهانی اول میکوشید ادارهی امور کشور را به دست گیرد. اما او هم نتوانست بیشتر از نخستوزیران پیش از خود برای مردم کاری انجام دهد.
لوئیجی فاکتا (1930-1861)
موسولینی آمادهی اقدام شد. او قدرت فاکتا را با طراحی حمله به هیئت حاکمهی شهرهای سوسیالیست محک زد. وقتی فاکتا از واکنش به حملات ناتوان ماند موسولینی برای حملهای به رم برنامهریزی کرد. هدفش این بود که دولت را ساقط کند و خود نخستوزیر شود. اما حمله به رم هیچگاه صورت نگرفت. دولت فاکتا به سبب عدم حمایت پادشاه سقوط کرد. پادشاه ابتدا کوشید موسولینی و حزب فاشیست را با دادن چند پست در کابینه راضی کند. وقتی موسولینی به کمتر از مقام نخستوزیری راضی نشد، پادشاه کوتاه آمد. موسولینی در 39 سالگی جوانترین نخستوزیر ایتالیا شد. پس از تشکیل دولت به مردم ایتالیا گفت: «هر چیزی که اکنون نادرست است، اصلاح خواهد شد.» (1)موسولینی به شدت کار میکرد، البته نه برای اصلاح کشور بلکه برای تحکیم پایههای قدرتی که تازه به دست آورده بود. در میان بسیاری از طرحهای خدماتی تلاشی بزرگ را برای ساخت سههزار مزرعهی جدید و پنج شهرک کشاورزی در رم آغاز کرد. موسولینی اغلب با گروه کوچکی از محافظان و گزارشگران و عکاسان سر این طرحها حاضر میشد تا مطمئن شود که روزنامهها کوچکترین کار خوب او را ثبت و گزارش میکنند. امیدوار بود مردم در سرتاسر کشور این تصاویر را ببینند و باور کنند که او زندگی را برای آنها بهتر میکند. موسولینی میگفت: «ما موفق میشویم چون کار میکنیم.» (2)
موسولینی در نظر مردم ایتالیا آدمی دارای اعتماد به نفس و قوی بود. آنها از رنج و بدبختی خسته و امیدوار بودند که موسولینی برایشان صلح و رفاه بیاورد. اما رهبر جدیدشان در واقع به سعادت مردم علاقه نداشت.
اگرچه او هیچ یک از سوسیالیستها یا کمونیستها را به کابینهاش راه نداد، ولی اغلب وزرایش را از غیرفاشیستها انتخاب کرد. او از این کار دو هدف داشت. از طرفی نمیخواست هیچ فاشیست دیگری آنقدر قدرت بگیرد که رقیب او شود؛ از طرف دیگر احزابی را که نمایندگانی در کابینه داشتند با این تصور که در حکومت تأثیرگذارند، راضی میکرد. علاوه بر این، بسیاری از اعضای کابینهی او برای اولین بار به حکومت راه مییافتند. او نمیخواست افرادی را که سالها در کار کشورداری تجربه داشتند در دولت به کار بگیرد. بر این اعتقاد بود که کابینهی بیتجربه از او خواهد ترسید و احتمال مخالفت با امیال او کمتر خواهد بود.
موسولینی در شانزدهم نوامبر 1922 در نخستین نطق پارلمانیاش با این حرف که قانون اساسی کشور را کنار نخواهد گذاشت فاشیستها را مبهوت کرد. اگرچه تهدید کرد که در آینده اگر لازم بداند ممکن است این کار را بکند. تهدید کارگر افتاد. کسانی که مخالف موسولینی بودند، سکوت اختیار کردند. میترسیدند اگر حرفی بزنند، موسولینی خود را از شر قانون اساسی راحت کند و حکومتی یکپارچه فاشیست تشکیل دهد که آنها در آن هیچ جایگاهی نداشته باشد.
در واقع حکومتی که موسولینی تشکیل داد درست همین بود. از پارلمان خواست که اختیارات دیکتاتورها را به او تفویض کند تا ایتالیا را به مسیر صحیح برگرداند. تنها سوسیالیستها و کمونیستها با این درخواست مخالفت کردند، اما آرای آنها آنقدر نبود که سد راه او شوند. موسولینی که به قدرت دیکتاتوری «اضطراری»اش مجهز بود در 27 نوامبر پارلمان را به حالت تعلیق درآورد. بلافاصله برضد کمونیستها و سوسیالیستها و هر کسی که با او مخالف بود، خشونت به راه افتاد.
موسولینی پیشاپیش اعضای دولت خود پس از آنکه پارلمان او را به مقام نخستوزیری منصوب کرد.
موسولینی هفت ماه بعد به جمعیتی در فلورانس گفت: «من به شما میگویم که ایتالیا در حال به پیش رفتن است.» (3) او به مردمی که تهییج شده بودند گفت که به قلمرو ایتالیا خواهد افزود. برای این کار کوشید معاهدهی ورسای را که جنگ جهانی اول را خاتمه داده بود، تغییر دهد او بر این اعتقاد بود که معاهدهی ورسای ایتالیا را از قلمروهایی که هنگام پیوستن به جنگ نوید داده شده بود محروم کرده است.در 27 اوت موسولینی بهانهای پیدا کرد تا به دنبال بخشی از این قلمرو برود. همان روز یک ژنرال و چهار ایتالیایی دیگر در مرز یونان و آلبانی کشته شدند. ایتالیاییهای کشته شده جزو گروهی بودند که برای حل مناقشهای مرزی به آنجا اعزام شده بودند. اگرچه دولت یونان اصرار داشت که قاتلان آلبانی هستند، موسولینی یونانیها را مقصد دانست. دستور داد دولت یونان به سبب وقوع این حادثه از ایتالیا عذرخواهی کند و غرامتی سنگین بپردازد و قاتلان را در عرض پنج روز دستگیر و اعدام کند.
یونانیها خواستههای موسولینی را رد کردند. گفتند دادگاه باید سرنوشت قاتلان را معین کند و غرامتی که موسولینی مطالبه میکند بسیار سنگین است. پیشنهاد کردند مسئلهی غرامت به جامعهی ملل محول شود تا عادلانه حل و فصل شود. موسولینی با ارسال هفده ناو جنگی به کورفوی یونان واکنش نشان داد.
به حکمران کورفو اخطار شد که نیروهای ایتالیایی قصد دارند جزیره را اشغال کنند و پرچم یونان را باید پایین بیاورند. وقتی دستور نادیده گرفته شد، سربازان ایتالیایی شلیک به قلعهی کورفو را آغاز کردند، قلعهای که نه تنها سربازان بلکه تعداد زیادی از مردم عادی و بچههای دو پرورشگاه را در خود جا داده بود.
جهان با نگرانی تحولات کورفو را دنبال میکرد. مقامات بریتانیایی در هراس بودند که نکند موسولینی جنگ دیگری را آغاز کند. بریتانیاییها در مورد توان خودشان برای شکست دادن موسولینی تردید نداشتند، اما میترسیدند با سقوط او حکومتی کمونیست جایگزینش شود. این ترس بر نگرانی از اینکه موسولینی امپراتوریاش را بیشتر گسترش دهد، فایق آمد. وقتی هیچ کمکی از جامعهی ملل نرسید، یونانیها همهی خواستههای موسولینی را اجابت گفتند. موسولینی که راضی شده بود، نیروهایش را از کورفو بیرون کشید. این حادثه محبوبیت موسولینی را در کشورش افزایش داد. اثبات کرد که او مرد عمل است و میتواند ایتالیا را به سوی پیروزی رهبری کند.
بیتحرکی جامعهی ملل در کورفو به موسولینی اجازه داد تا کشورهای دیگر را با قلدری به اطاعت از خواستههای خود وا دارد. در ژانویهی 1924، یوگسلاوی شهر فیومه را بدون جنگ به ایتالیا واگذار کرد. همچنین یونانیها اجازه دادند که ایتالیاییها جزایر دودکانز را به تصرف درآورند.
موسولینی با محبوبیت روزافزونش قانونی جدید را در انتخابات عمومی سال 1924 از تصویب گذراند. بنا به قانون جدید به ازای هر عضو منتخب از حزب اکثریت، عضو دیگری نیز از همان حزب در پارلمان کرسی به دست میآورد. موسولینی که از محبوبیت خود و توان حزب فاشیست در ترساندن رأیدهندگان مخالف آگاه بود، تردیدی نداشت که فاشیستها حزب اکثریت خواهند بود.
حضور سربازان ایتالیایی در کورفو، یونان را به اجابت خواستههای موسولینی واداشت.
وقتی بعد از انتخابات آوریل 1924 آرا را شمردند، فاشیستها 260 کرسی به دست آوردند. 116 کرسی به احزاب متحد با فاشیستها رسید. کمونیستها و سوسیالیستها تنها 66 کرسی به دست آوردند، و حزب مردم کاتولیک صاحب 40 کرسی شد.مردی جرئت کرد و آشکارا بر ضد نتایج انتخابات سخن گفت. جاکومو ماتئوتی نمایندهی سوسیالیست خواستار باطل شدن نتایج شد. بلندتر از فریاد فاشیست هایی که میکوشیدند صدای او را خفه کنند، ماتئوتی دربارهی نیروی مخفی پلیس صحبت کرد که علاوه بر حفاظت از موسولینی، از ایجاد وحشت و خشونت برای ساکت کردن مخالفان استفاده میکرد. ماتئوتی پی برد که با افشاگری احتمالاً جان خود را از دست خواهد داد. اما به این نتیجه رسید که نمیتواند با سکوتش اجازه دهد موسولینی این همه قدرت بگیرد. او گفت: «شما میتوانید مرا بکشید، ولی نمیتوانید افکار مرا بکشید.» (4)
جاکومو ماتئوتی (وسط) جان خود را بر سر ابراز عقیدهاش گذاشت.
در دهم ژوئن 1924 ماتئوتی مضروب و ربوده شد. شاهدی خودروی ربایندهی ماتئوتی را که به سرعت دور میشد دید و با عجله شمارهی پلاک را یادداشت کرد، اما پلیس به این اطلاعات اهمیتی نداد. پس از اینکه یکی از اعضای خانوادهی ماتئوتی تهدید کرد که با این اطلاعات به سراغ روزنامهنگاران خواهد رفت، یکی از مقامات پلیس تصدیق کرد که خودرو به سردبیر روزنامهای فاشیست تعلق دارد. موسولینی به مشاوران نزدیکش گفت که برای لاپوشانی شایعهی فرار ماتئوتی به خارج را پخش کنند. موسولینی گفت: «اگر من از این اتهام قسر در بروم، همهی ما نجات پیدا میکنیم وگرنه همه با هم غرق میشویم.» (5)مرگ ماتئوتی باعث سرنگونی رژیم موسولینی نشد، اما پیامدهایش دامن او را گرفت. در دوازدهم ژوئن در پارلمان اعلام کرد که هیچ سرنخی از اینکه ماتئوتی کجاست به دست نیامده است. یکی از نمایندگان فریاد زد که موسولینی در قتل ماتئوتی دست داشته است. کمونیستها و سوسیالیستهای دیگر هم با آن نماینده همصدا شدند که موسولینی را بهتزده کرد.
جسد مثله شدهی ماتئوتی ماه اوت در خارج شهر رم پیدا شد و کسانی که متهم به قتل او بودند، گفتند که خیال میکردهاند موسولینی با کشته شدن او موافق است. با این حال نخستوزیر در میان مردم محبوب ماند.
پینوشتها:
1- Henry Adams and the editors of Time-Life books. Italy at War. Alexandria, Va: Time-Life Books, 1982, p. 11.
2- Ibid.
3- Benito Mussolini. Mussolini: As Revealed in His Political Speech-es. New York: Howard Fertig, 1976, p. 329.
4- The Life and Work of Benito Mussolini, p. 168.
5- Denis Mack Smith. Mussolini. New York: Alfred A. Knopf, 1982, p. 78.
هاوگن، برندا؛ (1390)، بنیتو موسولینی (دیکتاتور فاشیست ایتالیا)، ترجمهی رضا علیزاده، تهران: نشر ققنوس، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}